مدتهاست که هیچ چیز زیبایی را توصیف نکردهام.
از آن دست زیباییهای خاص و منحصربفردی که انگار فقط خودم در عالم میبینم. یک خیابان. یک شب. یک نمایش. یا یک زن ِ زیبا. این آخری بازیگر سریالی است که اخیرا دارم تماشا میکنم. اگر با معیارهای امروزی یا بهتر بگویم اینستایی نگاهش کنید هیچ چیزی زیبایی در این زن وجود ندارد. عینهو کاغذ صاف است. لبهاش باریک و صورتش استخوان خالی است. سلیقهی امروزی که عمرا همچه چیزی را بپسندد! اما اگر من به قضیه نگاه کنم قطعا میگویم که او یکی از زیباترین زنانی ست که به عمرم دیدهام. فقط و فقط به دو دلیل: دستها و چشمها.
چشمها! چشمهای این زن فوقالعادهاند: چیزی بین سبز چمنی و سبز ماشی و عسلی و قهوهای روشن. که یک کادر بندی مشکی پررنگ دورشان را گرفته. و فرم استخوانی گونه و ابرویش باعث میشود همهی این زیبایی بیشتر به چشم آید. چشمهای جیمی (بله اسمش جیمی ست!) آنقدر خوب هست که خیلیها توی گوگل در موردش سرچ کنند. استثنائا این یک مورد نگاه سطرانهای خاص نمیطلبد :دی اما دستهاش. دستهاش به اندازهی چشمهاش مشهور نیست. اما من شیفتهی فرم دستهای معمولی و ناخنهای کوتاهش هستم آنچنان که به قدر یک مصاحبهی نیم ساعته در یوتیوب فقط به فرم دستها و حرکت انگشتانش نگاه میکردم بیآنکه بدانم دارد در مورد چی حرف میزند. دستهای جیمی یک جور عجیبی معصوم و زلال هستند. نه انگشتهای آنچنان کشیدهای دارد (البته به نسبت قد بلندش انگشتهاش هم بلندند اما نه زیاد) نه ناخنهای هلالی و برجسته. اساسا ناخنهاش طبق ملاک امروزیها افتضاح است! اما جوری به خودش و بدنش و حتی چشمانش نشسته که دلم میخواهد تمام آن مصاحبهی نیم ساعته را فریم به فریم عکاسی کنم. و تمامشان را به دیوار خانهام بزنم. یک دیوار تمام از زیبایی.
تماشای جیمی در این سریال یادآور همهی آن یگانگی و خاص«یت»ی بود که زمانی در من به شدیدترین شکل ممکن وجود داشت. زیباییهایی که فقط خودم میتوانستم ببینم. لطافتی که فقط خودم درک میکردم. و هیچ رقمه با سلایق بقیه جور در نمیآمد و گاها مورد تمسخر قرار میگرفت. و طبعا با افزایش سن و سال و یکرنگ شدن با جماعت رنگ باخت و فراموش شد. تماشای جیمی دوباره یادم آورد که چقدر میتوانم مثل خودم ببینم و مثل خودم لذت ببرم. متشکرم جیمی جان! :)
برچسب : نویسنده : satrane بازدید : 93