یک نکته از این معنی

ساخت وبلاگ

خوب یادم هست که بازی را ندیدم
من ِ از بچگی شیفته‌ی آلمان آن بازی مهم را از دست دادم.

صدای جیغ و داد برادر مدام از سالن می‌آمد و من مشغول چت با کسی بودم که نمی‌توانستم دست به سرش کنم. آلمان ِ لامصب توی آن بازی با آرژانتین 4 به 1 برنده شد و من مغموم و حسرت زده ماندم از ندیدن بازی. آن ماجرا با همه‌ی خنده‌داریش و مسخرگی‌ش تبدیل شد به یکی از مهم‌ترین تجربیات زندگی. که هیچ‌وقت رودربایستی بیخودی با کسی نداشته باشم. که همیشه و در هر لحظه تمایل خودم را بشناسم و بتوانم به نسبت آن واکنش‌هایم را سبک سنگین کنم. که هیچ وقت بازی‌های آلمان نازنینم را از دست ندهم! :دی

امشب که بعد 8 سال آلمان دوباره بازی داشت و مثل شیربرنج وارفته بازی می‌کرد دوباره یادم افتاد به آن برد جگر خنک کن که من ندیده بودمش و نق نق کنان آمدم بنویسم که آلمانم دارد حذف می‌شود. که... که در دقیقه‌ی پایانی شیربرنج نازنین گل برتری را روانه‌ی دروازه کرد [اگر همسر خواب نبود جیغ بنفشی کشیده بودم از خوشحالی] و شد جایگزین همان بازی از دست رفته‌ی 8 سال پیش که دلم به دیدنش مانده بود. 

و خب نق نق وبلاگی منم که می‌رفت تبدیل به یک پست حسابی شود به عظما رفت :دی

این برد برای من فقط برد تیم محبوبم نبود. بارارن نابهنگامی بود که یک حسرت 8 ساله را با خود شست و برد و این برای من یک نشانه بود. نشانه‌ای از گذشته‌هایی که باید با نو شدن وقایع به فراموشی سپرده شود و دفن شود. نشانه‌ای از حسرت‌های پوچ که می‌توان پشت سر گذاشت و دیگر حتی لحظه‌ای به آن فکر نکرد.


برچسب‌ها: وقتی خوشحالم, لاطائلات
+ نوشته شده در  یکشنبه سوم تیر ۱۳۹۷ساعت 0:51  توسط سطرانه  | 
بار دیگر...
ما را در سایت بار دیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : satrane بازدید : 82 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 15:05